سفر در زمان: استدیوی ناتی‌داگ در 10 سال آینده

0

سفر در زمان: ناتی‌داگ در 10 سال آینده

"به قلم علیرضا رزمجویی"

سالانه مقالات بسیاری درباره‌ی تاریخچه‌ی صنعتِ گیم، استدیوها و تحلیلِ دستاوردهایی که در طول سالیان گذشته در این صنعت بدست آمده است، نوشته می‌شود و منابع بسیاری نیز برای دستیابی به چنین اطلاعاتی وجود دارد اما شخصا برای من همیشه آینده هیجان‌انگیز، غافل‌گیرکننده و مرموز‌تر از تاریخ بوده است. تاریخ غلط یا درست، تحریف شده یا تحریف نشده، ثبت شده است و می‌توانیم آنرا فرا بگیریم اما آینده پر رمز و راز‌ و زیرک‌تر از چیزی است که به راحتی دم به تله بدهد. با این حال، این باعث نمی‌شود دست از تلاش بکشیم. هر طور شده به ماهیتِ متغیرِ آینده چنگ می‌زنیم و حتی اگر میلیون‌ها احتمال مختلف وجود داشته باشد، با بررسی اطلاعاتی که در اختیار داریم، سعی خواهیم کرد حداقل گوشه‌ای تار و مه‌آلود از آن را ببینیم.

در سری مقاله‌های "سفر در زمان" قصد داریم به آینده بنگریم، از آینده‌ی استدیو‌ها و سری‌ها‌ی مشهور و مختلف گرفته تا آینده‌ی تکنولوژی‌ها و بطور کلی صنعت گیم. در اولین قسمت به یکی از بزرگترین، محبوب‌ترین و بهترین استدیوهای تاریخ صنعت گیم می‌پردازیم. استدیوی ناتی‌داگ که قدمتی 34 ساله داشته و در سال 1984 به عنوان یک استدیویِ مستقل کار خود را شروع کرده است. اما همین کافی است! این مقاله مربوط به تاریخچه‌ی ناتی‌داگ نیست! بنابراین بیایید بلافاصله سراغ 2019 برویم و ببینیم که ممکن است چه اتفاقات هیجان‌انگیزی انتظارمان را بکشد.

با اینکه عنوان موردانتظار The Last of Us Part II در اواخر سال 2016 معرفی شد، اما به تازگی در سال 2018 موفق به تماشای گیم‌پلیِ پرسروصدای آن شده‌ایم. با در نظر گرفتنِ سابقه‌ی تاخیر در عرضه‌ی The Last of Us و همینطور تاخیرهای متعددی که گریبانگیرِ Uncharted 4 شده بود، در روزگاری که توسعه‌ی عناوین AAA روز به روز پیچیده‌تر و زمان‌برتر می‌شود، نمیتوان با قاطعیت از زمان عرضه سخن گفت اما به هر حال با احتساب تاخیرِ احتمالی، اواخر سال 2019 یا نهایتا اوایل 2020 محتمل‌ترین زمانی است که می‌توانیم خود را در دنیای بی‌رحم این عنوان تصور کنیم.

بخش چند نفره برای The Last of Us Part II تایید شده است. بخشی که در نسخه‌ی اول توانست بشدت موفقیت‌آمیز عمل کند و حتی افرادی که صرفا بازیهای تک‌نفره را ترجیح می‌دهند را نیز غرق قابلیت‌های خشن و پر از آشوب خود کند. طبق نحوه‌ی معرفیِ چند عنوان اخیرِ ناتی داگ، می‌دانیم که رونمایی از بخش چند نفره، آخرین گام بزرگِ تبلیغاتی قبل از عرضه‌ی این عناوین داستان‌محور به شمار می‌آید و چنین روندی را می‌توانیم برای Part II نیز پیش‌بینی کنیم. اواسط سال 2019 و تنها چند ماه قبل از عرضه می‌تواند بهترین زمان برای رونمایی از این بخش باشد. اضافه شدن چند مد نوآورانه یا حتی مدهایی پرطرفدار مانند بتل رویال که کم کم در حال تبدیل شدن به پای ثابت بازیهای چند نفره است، می‌تواند وزنه‌ی سنگینی باشد که افرادی از قشرهای دیگر گیمرها را به گروه طرفداران پرشمار این سری، اضافه می‌‌کند.

مطمئنا ناتی‌داگ بعد از عرضه نیز برنامه‌های عظیمی برای بخش‌ چندنفره‌ی Part II خواهد داشت و حمایت خود را از این بخش محبوب که باعث می‌شود بازی برای مدت‌ها سر زبان‌ها بیفتد و درآمدزاییِ بزرگی برای سونی باشد، دریغ نخواهد کرد. اما بعد از عرضه‌ی Part II، هیجان‌انگیزترین محتوایی که می‌توانیم از ناتی‌داگ انتظار داشته باشیم، یک DLC داستان محور مانند Left Behind است که این بار می‌تواند از همان ابتدا Standalone باشد و حتی با توجه به پروژه‌ی Uncharted: The Lost Legacy و این حقیقت که معمولا پروژه‌های ناتی‌ داگ از چیزی که تیم توسعه‌دهنده در ابتدا برنامه‌ریزی می‌کند، پرمحتواتر از آب درمیاید، می‌توانیم حدس بزنیم که این پروژه مقیاس بزرگتری نسبت Left Behind خواهد داشت. تکه‌ی پرمحتوایی از داستانِ سری The Last of Us که ممکن است در سال 2020 شاهد رونمایی آن باشیم.

اما این محتوا چه خواهد بود؟ اگه بخواهیم کمی ایده‌های مختلف را سبک سنگین کرده و در مورد رابطه‌‌ای که Left Behind با The Last of Us داشت، تامل کنیم، ممکن است به نتایج جالبی برسیم. تمرکزِ اصلیِ نسخه‌ی اول مشخصا Joel بود. از افتتاحیه‌ی غم‌انگیز و قدرتمند بازی گرفته تا تصمیم بحث‌برانگیزی که Joel در انتهای بازی گرفت و با انتقال حسِ خودخواهی به تمام مخاطبان و ثابت کردنِ اینکه همیشه نمی‌توانیم کنترل بازی را در دست داشته باشیم و خود را در نقش یک قهرمان ببینیم، همه را مات و مبهوت کرد. اما بخش بزرگی از Left Behind داستانِ دلربایی از لحظات پرهیجان، صمیمانه و البته پر از افسوسی بود که نه تنها ما را به Ellie نزدیک‌تر کرد، بلکه از گرایشِ او نیز برای اولین بار پرده‌برداری کرد. گرایشی که اخیرا در تریلر E3 ِ Part II به دوست‌داشتنی‌ترین دغدغه‌ی اون تبدیل شده بود و در این دنیای تاریک و پر از اجسادِ به دار آویخته و متلاشی شده، لبخندی سرشار از خوشحالی را بر لبان او آورد.

حالا که Ellie به تمرکزِ این نسخه تبدیل شده است، می‌توانیم DLC پرمحتوایی که ما را به دورانِ چالش‌برانگیزی از زندگیِ Joel می‌برد را متصور شویم. به شخصه کنجکاوِ دورانِ پس از مرگ Sarah و قبل از دیدار با Ellie هستم. دورانی که می‌تواند تاریک‌ترین لحظات زندگیِ Joel را به تصویر بکشد. داستانی که نشان دهد او چگونه با غم از دست دادن دخترش کنار آمده است و به رابطه‌ی او با شخصیت‌های جذابی مانند Tess بپردازد. ناتی‌داگ قبلا نشان داده است که می‌تواند با جهش‌های زمانی لحظات تاثیرگذاری خلق کند و همانطور که در تریلر E3 انتقالِ یک‌پارچه و روان از عشق به تنفر را تجربه کردیم، می‌توان گفت که چنین جهش‌های زمانی به امضایِ سریِ The Last of Us تبدیل شده است و تجربه‌ی اینگونه تکنیکِ روایتی در آینده نیز اصلا بعید به نظر نمی‌رسد.

به احتمال بسیار زیاد تا سال 2021 کنسول‌های نسل نهم مدتی است که در بازار حضور دارند و تقریبا می‌توان با اطمینان گفت که همه‌ی طرفداران ناتی‌داگ توانسته‌اند که نسخه‌‌ی نسل هشتمی یا حتی نسخه‌ی بهبودیافته‌ی نسل نهمیِ Part II را تجربه کنند. اما از آنجایی که ناتی داگ بزرگترین برگ برنده‌ی سونی در بین استدیوهای متعددِ فرست پارتی محسوب می‌شود، می‌توان انتظار داشت که حتی اولین تیزر از بازی جدید آنها را قبل از عرضه‌ی PS5 ببینیم. ناتی‌داگ قبل از آغازِ نسل هفتم، با اولین نسخه‌ی Uncharted و قبل از آغازِ نسل هشتم، با تیزرِ مرموزِ Uncharted 4، وزنه‌ی سنگینی برای بازاریابی کنسول‌های جدید سونی محسوب می‌شده است و دلیلی ندارد این بار روند معرفی بازی جدید ناتی‌داگ تفاوت داشته باشد.

برای عنوان نسل نهمیِ ناتی‌داگ ممکن است بلافاصله بازگشتِ سری Uncharted به ذهنتان بیاید اما شخصا تقریبا اطمینان دارم که نسخه‌ی دیگری از Uncharted را از ناتی‌داگ دریافت نخواهیم کرد. ناتی‌داگ هیچوقت در تاریخ خود، به سری‌های قبلی خود بازنگشته است. وقتی کارشان با Crash Bandicoot تمام شد، به راحتی گام بعدی را برداشتند و سراغ Jak & Daxter رفتند. همینطور بعد از Jak & Daxter گام جاه‌طلبانه‌ی بعدی به سوی Uncharted برداشته شد و دیگر هیچوقت قدم رو به عقبی صورت نگرفت و حالا که پایانِ ارزشمند این سری با Uncharted 4 رقم خورده است، باورش سخت است که آنها بتوانند تمایل شدیدشان به خلق دنیایی جدید را سرکوب کرده و دوباره به سری ایندیانا جونزیِ خود بازگردند. با این حال مطمئنا Uncharted به اندازه‌ای محبوب و پرفروش است که شرکت سونی به احتمال زیاد از طریق استدیویی دیگر، آنرا به صنعت گیم بازگرداند. Golden Abyss را به یاد بیاورید؛ آنچارتدی که به آن کم‌لطفی شده است و بسیاری آنرا فراموش کرده‌اند، اما به ما نشان داد که استدیوی دیگر به جز ناتی‌داگ هم می‌تواند عنوانی تحسین‌برانگیز در این دنیا خلق کند.

IP جدیدِ ناتی داگ می‌تواند بسیار سوپرایزکننده باشد؛ همانطور که جهش از دنیای سرزنده‌ی Uncharted به دنیای تاریک و پرخشونتِ The Last of Us در ابتدا ما را غافلگیر کرد. شاید بصورت رسمی چیزی از برنامه‌های آینده‌ی ناتی‌داگ ندانیم اما می‌دانیم که آنها عاشق سرنخ دادن هستند. از ایستراِگی که از The Last of Us در Uncharted 3 دیدیم تا نشانه‌های مختلفی از Jak & Daxter و Crash Bandicoot در عناوین اخیر آنها. چیزی که در دنیای The Last of Us بطور مداوم می‌توانیم پیدا کنیم، سری کمیک‌هایی علمی‌تخیلی با نام Savage Starlight است که اتفاقات آن در آینده رخ می‌دهد. علاوه بر این، پوسترهایی از فیلمِ Savage Starlight نیز در گوشه‌کنار بازی دیده می‌شود و حتی ایستراگ‌هایی از آنرا می‌توان در Uncharted 4 پیدا کرد. ابدا نمی‌توان گفت که حتما IP بعدی آنها Savage Starlight خواهد بود اما با توجه به این نشانه‌ها می‌توان گفت که آنها از چند سال پیش تا حالا به زمینه‌ی علمی‌تخیلی علاقه‌ نشان داده‌اند و این می‌تواند حوزه‌ی سوپرایز‌کننده‌ی جدیدی باشد که آنها در آن قدم می‌گذارند. با توجه به صحبت‌های نیل دراکمن در مراسم PSX ِ سال گذشته، آنها همیشه عنوان خطیِ داستان‌محور را در دستور کار خود قرار خواهند داد. بنابراین تصور یک عنوان خطی و علمی‌تخیلی که از نظر روایت، شخصیت‌‌پردازی و البته مباحث تکنیکی درجه یک باشد، مانند یک رویایِ دست‌نیافتنی به نظر می‌رسد که ممکن است ناتی داگ آن را برآورده کند.

حالا به محدوده‌ای قدم گذشته‌ایم که هیچ سرنخی از آن نداریم اما توقف نخواهیم کرد چون که هدف از این سری مقالات همین است…هر طور شده به آینده نگاهی خواهیم انداخت! انتظار داریم که تا سال 2024 کار معرفی، توسعه و انتشارِ IP ِ جدید ناتی‌داگ به پایان رسیده باشد. عنوانی که چه علمی‌تخیلی بوده و چه تم تاریخی یا جنایی داشته باشد، طبق سابقه، احتمالا حال و هوای بسیار متفاوتی نسبت به مخلوقاتِ قبلی آنها خواهد داشت. پس از خلق یک IP ارزشمندِ دیگر برای سونی، 2024 و اواسطِ نسل نهم می‌تواند زمان بسیار مناسبی برای بازگشت سری The Last of Us و معرفی نسخه‌ای دیگر باشد. از Crash Bandicoot و Jak & Daxter گرفته تا Uncharted، همگی حداقل 4 نسخه‌ی متفاوت را زیر دستان توانمند توسعه‌دهندگان این استدیوی پیشرو در صنعت گیم، سپری کرده‌اند. بنابراین چرا The Last of Us فقط دو نسخه داشته باشد؟ آن هم سری محبوبی که هم درآمدزایی سرسام‌آوری برای شرکت سونی دارد و هم به راحتی یکی از بزرگترین عناوین سیستم سِلِر پلی‌استیشن محسوب می‌شود و می‌تواند میلیون‌ها کنسول را در یک چشم به هم زدن از قفسه‌های فروشگاه‌ها ناپدید کند.

بنابراین اگر ناتی‌داگ روند همیشگی خود را تغییر ندهد و داستانِ سری پتانسیل ادامه دادن داشته باشد، مطمئنا The Last of Us Part III را خواهیم دید. عنوانی که در اواسط نسل نهم معرفی شده و احتمالا در اواخر آن منتشر خواهد شد و مطمئنا از قابلیت‌ها و قدرت کنسول‌های این نسل، نهایت استفاده را خواهد کرد. در مورد چارچوب داستانی هیچ نظری نمی‌توانیم بدهیم چون این بخش از آینده‌یِ دور، وابسته به آینده‌‌ای نزدیک یعنی محتویات The Last of Us Part II است. این بخشی محافظت شده از آینده است که حتی قدرت و سماجتِ مقالات سفر در زمان نیز نمی‌تواند به آن نفوذ کند! با این حال می‌توانیم حدسیاتی در مورد گیم‌پلی بزنیم. همانطور که Uncharted 4 بشدت تحت تاثیر مکانیک‌ها و محیط‌های پهناورِ The Last of Us قرار گرفته بود، می‌توانیم احتمال بدیم که Part III از قابلیت‌ها و تکنولوژی جدیدی که در IP جدید استدیو به کار رفته باشد، بهره خواهد برد. ممکن است این قابلیت‌ها، صرفا به مقیاس محیط‌ها و مباحث تکنیکی مربوط شود یا اینکه پا فراتر گذاشته و عناصر RPG یا حتی یک Hub ِ شاخص را در این نسخه ببینیم که مرکزِ فعالیت‌های ما در این دنیا باشد.

شاید فکر کنید حالا زمانِ توقف است. ممکن است با خود بگویید، مگر از 2028 چه می‌دانیم؟! تقریبا هیچ اما اگر نخواهیم کمی پای خود را فراتر بگذاریم، پس این مقالات جدید به چه دردی می‌خورند و چه ویژگی منحصربفردی نسبت به مقالات دیگر دارند؟! اگر فقط بخواهیم معلومات و اطلاعاتی که از قبل می‌دانیم را تکرار کنیم، چه نیازی به "سفر در زمان" بود؟!

در این برهه ممکن است وارد نسل دهم شده باشیم. ممکن است کنسول‌ها به سرویس‌های ابری تبدیل شده باشند و همه‌ی عناوینِ مختلف در هر دستگاه پخش‌کننده از تلویزیون گرفته تا موبایل و تبلت، به راحتی قابل دسترس باشند. حتی ممکن است نسل‌ها دیگر معنا نداشته باشند. کافی است امروز را با 10 سال قبل مقایسه کنیم. وقتی که بازیهای آنلاین تازه در حال جان گرفتن بودند؛ وقتی که درصد بالایی از بازیها بصورت فیزیکی فروخته می‌شدند و فروشگاه‌های آنلاین هنوز قدرتی نداشتند؛ وقتی که برای دسترسی برای Playstation Store باید آنرا در یک مرورگر باز می‌کردید و با مشکلاتی که شاید الان خنده‌دار به نظر برسد، دست و پنجه نرم می‌کردید.

در سال 2028، بازیهای ناتی داگ از چه تکنولوژی‌های جدیدی بهره‌مند خواهند بود؟ حالا که هیچ نشانه‌ای از محتویاتِ بازیهایِ 10 سال آینده نمی‌توانیم داشته باشیم، می‌توانیم حدسیاتی در مورد تکنولوژی بزنیم. اگر جهش گرافیکی و تکنیکی از Uncharted: Drake’s Fortune به Uncharted 4: A Thief’s End در کمتر از 9 سال را بررسی کنیم، به نتایج بشدت امیدوارکننده‌ای خواهیم رسید. جهشی 10 ساله می‌تواند در طول زمانی طولانی، عادی برسد اما اگر نسخه‌ی دوم و سوم Uncharted و همینطور The Last of Us را کنار بگذاریم و تنها نسخه‌ی اول و چهارم را مقایسه کنیم، تاثیری که زمان و پیشرفتِ تکنولوژی بر روی موشن کپچر، انیمیشن‌ها و همینطور داشته، خارق‌العاده است. 10 سالِ دیگر انتظار داریم قطعات و دوربین‌های آزاردهنده‌ای که از لباس‌‌های موشن کپچر آویزان هستند، از بین رفته و بازیگران به راحتی بتوانند در صحنه‌های دراماتیک و احساسی با هم تعامل داشته و صحنه‌ای واقع‌گرایانه‌تر خلق کنند. انتظار داریم دیگر لازم نباشد توسعه‌دهندگان بین فریم ریتِ بیشتر و جزئیات بیشتر، یکی را انتخاب کنند. همانطور که نیاز به کات‌سین‌های CG و انتقال‌های آزاردهنده‌ی بین آنها و گیم‌پلی از بین رفته است و حالا همه‌ی لحظات در ساختارِ دنیایِ بازی، به وقوع می‌پیوندد مطمئنا محدودیت‌های بسیاری نیز وجود دارند که در نسل هشتم جا می‌مانند و نمی‌توانند سد راه توسعه‌دهندگانِ ناتی داگ در نسل‌های بعدی شوند.

اما در نهایت قابلیتِ آینده‌داری که مطمئنا بالاخره اکثر استدیوها به سمت آن خواهند رفت، VR است. واقعیت مجازی اولین قدم بزرگ خود را در این نسل برداشت اما استدیوهای بسیاری از جمله ناتی‌داگ ترجیح دادند که با محدودیت‌ها و مشکلاتی که از اولین نسل واقعیت مجازی انتظار داریم، درگیر نشده و به اولویت‌های دیگر خود بپردازند. اما همگی از پتانسیلِ واقعیت مجازی مطلع هستیم و می‌دانیم که نه تنها در دنیای گیم بلکه در بسیاری از حیطه‌های سرگرمی و حتی علمی و آموزشی، همه‌گیر شدن آن را شاهد خواهیم بود. VR مانند PS Move فقط یک راه جانبی برای بازی کردن نیست که بزودی فراموش شود. واقعیت مجازی راهی جدید برای مصرف کردنِ بازیهاست که وقتی با قیمتی معقول و با کیفیتی کم‌نقص ارائه شود، مطمئنا همه‌گیر شده و استدیوهای مختلف از جمله ناتی‌داگ نیز عناوین خود را در آن امتحان خواهند کرد. شاید در سال 2028 عناوینی با قدرت تکنیکی و روایتی که از ناتی‌داگ انتظار داریم را شاهد باشیم. عناوینی که بدون دردسرها و قیمت‌‌های نجومی واقعیتِ مجازی، بوسیله‌ی دستگاهی کم‌نقص، ما را به دنیایی ببرد که حالا در سال 2018 حتی تصورش را هم نمی‌کنیم.

احتمالا 10 سال دیگر وقتی بصورت اتفاقی گذرمان به این مقاله بیفتد، از اینکه به اندازه‌ی کافی بلند‌پروازی نکرد‌ه‌ایم، تعجب کنیم چون آینده همیشه پر از سوپرایز است. اتفاقات غافلگیر‌کننده‌ای که حتی توسعه‌دهندگانِ ارشد ناتی‌داگ و سران سونی نیز آنرا نمی‌توانند پیش‌بینی کنند، اما همانطور که قبلا هم گفتم، هر چقدر هم آینده متغیر و غیرقابل پیش‌بینی باشد، دلیل نمی‌شود که احتمالات آینده را بررسی نکنیم و صرفا منتظر بمانیم که از رازهای خودش پرده‌برداری کند. مطمئنا این چیزی نیست که از همراهی با سماجت و کنجکاویِ Nathan Drake در سری Uncharted فرا گرفته‌ایم.

تشکر از اینکه در اولین قسمت از مقالات "سفر در زمان" ما را همراهی کردید اما حالا نوبت شماست! شما چه تصوری از آینده‌ی استدیوی ناتی‌داگ دارید و حدس می‌زنید چه عناوینی از ناتی‌داگ در آینده پرچم‌دار عناوین انحصاری شرکت سونی خواهند بود؟ همینطور خوشحال می‌شویم که انتقادات و پیشنهادات خودتان در مورد این مقالات را با ما در میان بگذارید تا بتوانیم در آینده، "سفر در زمان" را بهتر از همیشه در اختیارتان قرار دهیم.

CopyRight Original Article منبع اصلی و رعایت قانون کپی رایت